عاشق پاره سنگها باش..شاید روزی عاشق قلب پاره ی من شدی..!

من براي سال ها مينويسم...سالها بعد که چشمان تو عاشق میشوند...افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود..همیشه یکی بود یکی نبود..!

باید فراموشت کنم......

چندیست تمرین میکنم......

من میتوانم....میشود.....

آرام تلقین میکنم.......

حالم؟!!!!

نه اصلأ خوب نیست...

تا بعد بهتر میشود...

فکری برای این دل آرام و غمگین میکنم...

من میپذیرم رفته ای وبر نمیگردی....

همین!!!

خود را برای درک این صدبار تحسین میکنم....

کم کم ز یادم میروی...

این روزگارو رسم اوست!!!!

این جمله را با تلخیش صدبار تضمین میکنم!!!

نوشته شده در شنبه 26 آذر 1390برچسب:,ساعت 21:4 توسط راحیل| |

تو را هرگز آرزو نخواهم کردم...



هرگــــز...



چون محالـــ میشوی ،



مثل همه ی آرزوهایـــــــــم

نوشته شده در دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:,ساعت 23:40 توسط راحیل| |

به سلامتی‌ اون پسری که وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته

بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه: اگه آخرشم باشی‌

انگشت کوچیکهٔ عشقم هم نیستی . . .

.

نوشته شده در دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:,ساعت 16:16 توسط راحیل| |

نوشته شده در دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:,ساعت 14:22 توسط راحیل| |

ارزانتر از آنچه که فکرش را بکند بود اما برای من گران تمام شد...

نوشته شده در دو شنبه 14 آذر 1390برچسب:,ساعت 14:17 توسط راحیل| |

آرزوی پسرا


 

نوشته شده در یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:,ساعت 14:10 توسط راحیل| |

گريه كردم گريه هم اين‌بار آرامم نكرد

هرچه كردم... هرچه... آه! انگار آرامم نكرد



روستا از چشم من افتاد، ديگر مثل قبل

گرمي آغوش شاليزار آرامم نكرد



بي تو خشكيدند پاهايم كسي راهم نبرد

درد دل با سايه و ديوار آرامم نكرد



خواستم ديگر فراموشت كنم، اما نشد

خواستم، اما نشد، اين كار آرامم نكرد



سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس

دستمال تب بر نمدار آرامم نكرد



ذوق شعرم را كجا بردي كه بعد از رفتنت

 

عشق و شعر و دفتر و خودكار آرامم نكرد

نوشته شده در یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:,ساعت 13:38 توسط راحیل| |

کارت پستال درخواستی طراحان

نوشته شده در یک شنبه 13 آذر 1390برچسب:,ساعت 13:14 توسط راحیل| |

تورو دوستت داره... تو هم دوستش داری

 

مهم نیست کی بیشتر...

مهم اینه میدونی که دوستش داری... اما اون نمیدونه

اون خیلی وقته هیچی نمیدونه...

خیلی وقته باهات ستاره ها را نمیشماره

اما تو همیشه واسه ی چشمهاش ستاره میشی

گاهی بهت گیر میده، حتی گاهی اذیت میکنه...

بیشتر وقت ها هم که بی حوصله است

ولی تو ازش چیزی نمیخوای... تو مجبورش نمی کنی... 

اون به جایی خیره میشه، سکوت میکنه... اصلا دقت نمیکنه

اما تو واسش بهونه نمیاری... بهش دروغ نمیگی

چون تو دوستش داری... اونم تورو دوست داره

نوشته شده در شنبه 12 آذر 1390برچسب:,ساعت 19:7 توسط راحیل| |

نوشته شده در شنبه 12 آذر 1390برچسب:,ساعت 18:57 توسط راحیل| |

 

نمی خواهم نبودنت از شمارش انگشتانم بیشترشود...

اما این روزها کاری از دستانم برنمیاد....

 

نوشته شده در شنبه 12 آذر 1390برچسب:,ساعت 18:45 توسط راحیل| |

گاهی بی هوا دلــــــــــم هوایت را میکند؛
هوای تــــــــو ....
 تویی که هیچگاه هوایم را نداشتی!!درکـــم کن .. 

نوشته شده در پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:,ساعت 14:17 توسط راحیل| |

مدام می گفتی خیالت تخت من وفادارم... ومن چه

ساده لوحانه خیالم را تختی کردم برای عشقبازی

تو با

دیگری...!
      تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد
نوشته شده در پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:,ساعت 14:8 توسط راحیل| |

این روزها خیلی هوس بچگی کرده ام!
.

یک مداد لطفا!
.

میخواهم خودم را خط خطی کنم!
.

نوشته شده در پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:,ساعت 14:8 توسط راحیل| |

نیازم ، نه دیگر آغوش است

 نه دستانت ،نه لبانت

  ،نه چشم خمارت

 با یک فنجان سکوت تلخ

 فرو می برم حماقتم را

که دوستت داشتم...

نوشته شده در شنبه 5 آذر 1390برچسب:,ساعت 22:49 توسط راحیل| |


Power By: LoxBlog.Com