عاشق پاره سنگها باش..شاید روزی عاشق قلب پاره ی من شدی..!
من براي سال ها مينويسم...سالها بعد که چشمان تو عاشق میشوند...افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود..همیشه یکی بود یکی نبود..!
پ
بغض
یعنی نرو...
بفهم!...
نوشته شده در چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, ساعت
15:24 توسط راحیل| نظر بدهيد |
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم
که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود
…
ولی پدر
...یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمی آورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد
… نوشته شده در چهار شنبه 7 تير 1391برچسب:, ساعت
15:22 توسط راحیل| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |