عاشق پاره سنگها باش..شاید روزی عاشق قلب پاره ی من شدی..!

من براي سال ها مينويسم...سالها بعد که چشمان تو عاشق میشوند...افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود..همیشه یکی بود یکی نبود..!

اشك هايم

نگاه هايم

 

حرف هايم

نه هيچ يك اثري نداشت

همه بي اثر بود

مي رود بدون نگاهي

و من فكر مي كنم و به ياد مي آورم

روزي را كه گفت

 

:

من هستم

تو هم باش

نگاهي مي كنم

 

مي نشينم در كور سوي كوچه ي تنهايي

روز ها به شب شب ها به انتظار

 

 

گفتند چون مي گذرد غمي نيست

گذشت اما با غم

گفتند اين نيز بگذرد

گذشت اما به سختي

حال چه كنم . . .؟

به چه شوقي

به چه اميدي

گذر عمر را تماشا كنم . . .؟

در انتهاي كوچه ي تنهايي 

گذر زمان . . . گذر عمر . . .



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:,ساعت 11:15 توسط راحیل| |


Power By: LoxBlog.Com