عاشق پاره سنگها باش..شاید روزی عاشق قلب پاره ی من شدی..!

من براي سال ها مينويسم...سالها بعد که چشمان تو عاشق میشوند...افسوس که قصه ی مادربزرگ درست بود..همیشه یکی بود یکی نبود..!

عشق یعنی این...
 
 
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه
 
 سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد
 
عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت
 
و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن
 
 با اون... بعد از یک ماه پسرک مرد...
 
 وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت
 
مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو
 
 به اتاق پسر برد... دخترک دید که تمامی سی دی ها
 
باز نشده... دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد...
 
 میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های
 
عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی
 
 میگذاشت و به پسرک میداد!!!!


نظرات شما عزیزان:

سوگند
ساعت12:32---3 بهمن 1390
زندگي دفتري از خاطرهاست ... يک نفر در دل شب ، يک نفر در دل خاک ... يک نفر همدم خوشبختي هاست ، يک نفر همسفر سختي هاست ، چشم تا باز کنيم عمرمان مي گذرد... ما همه همسفريم !!!
وب زیبایی داری.....به منم سر بزن.....موفق باشی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,ساعت 18:39 توسط راحیل| |


Power By: LoxBlog.Com